کد مطلب:369974 جمعه 20 اسفند 1395 آمار بازدید:360

49 - موقع فقر در مقابل غیر خدا خاضع نشدن - هنگام ترس درمقابل غیر خدا تضرع ننمودن
 بسم الله الرحمن الرحیم

و لا بالخضوع لسؤ ال غیرك اذا افتقرت ، و لا بالتضرع الی من دونك اذا رهبت .

عز نفس در زمینه فقر و ترس 

بارالها! وقتی فقیر می شوم با خضوع و تذلل برای درخواست از غیر خودت امتحانم مكن ، بارالها! موقعی كه گرفتار ترس می گردم با تضرع و زاری در مقابل غیر خودت آزمایشم منما.

به خواست خداوند این دو جمله از دعای شریف مكارم الاخلاق موضوع بحث و سخنرانی امروز است . دو امر بسیار مهم و خطیر است كه اگر در زندگی دامنگیر افراد ضعیف النفس و كم ایمان شود می تواند در آنان اثر نامطلوب بگذارد، به پستی و فرومایگی سوقشان دهد، و از عز و شرافت نفس ، كه سرمایه گرانقدر انسانی است محرومشان نماید: یكی تهیدستی و فقر است و آن دیگر، ناامنی و ترس . امام سجاد علیه السلام خطر احتمالی این دو رویداد را در پیشگاه الهی به عرض رسانده و درخواست نموده است كه او را در زمینه فقر به تذلل در مقابل غیر خودش امتحان نكند و در زمینه ترس به تضرع و زاری در مقابل این و آن آزمایش ننماید. این دعای شریف برای افراد آگاه درسی است آموزنده زیرا خطر فقر و ترس ممكن است هر فردی را تهدید كند. پیروان امام باید از خدا بخواهند كه در این مواقع مورد لطف و حمایتشان قرار دهد و آنان را از خطر، مصون و محفوظ دارد. انسان شریفترین مخلوق الهی است ، او دارنده روح خدا و خلیفه باری تعالی در زمین است . خداوند در قرآن شریف فرموده :

و لقد كرمنا بنی آدم ؛ (396) ما فرزندان آدم را موجوداتی كریم و بزرگ قرار داده ایم .

سوء استفاده از آزادی 

این مخلوق بزرگ و ارزشمند دارای آزادی عمل است و مانند حیوانات در اداره زندگی خود در چارچوب غرایز محبوس نیست ، تنظیم امور حیاتش بر عهده خود او واگذار گردیده و مختار آفریده شده است . در طول قرون و اعصار، پیمبران الهی به مردم گفته و خاطر نشان ساخته اند كه خداوند راضی نیست مردم از آزادی خود سوء استفاده كنند، خود را بنده و برده غیر خدا قرار دهند، و از این راه شرف انسانی خویش را پایمال نمایند. دعوت به یكتاپرستی یا توحید در عبادت كه بزرگترین هدف مقدس انبیای خداست ناظر به همین مطلب است و تعیین كننده حدود آزادی بشر است .

پیمبران با دعوت به توحید در عبادت ، مقام رفیع انسانیت را حفظ نمودند و به مردم اجازه ندادند كه خویشتن را با پرستش جماد و نبات و حیوان تحقیر كنند و موجبات سقوط و پستی خویشتن را فراهم آورند. قرآن شریف فرموده است :

و من یشرك بالله فكانما خر من السماء (397) كسی كه به خداوند شرك آورد همانند این است كه از آسمان رفیع فرو افتاده و سقوط نموده باشد. اولیای گرامی اسلام ضمن روایات متعددی از یك طرف اعلام نموده اند كه خداوند به بشر آزادی اعطا نموده و اداره امور زندگیش را به خودش تفویض فرموده است ، و از طرف دیگر خاطر نشان ساخته اند كه افراد با ایمان و پیروان مكتب قرآن ، حق ندارند آزادی خود را نابجا اعمال نمایند، شرف انسانی را نادیده انگارند و موجبات ذلت و خواری خویشتن را فراهم آورند.

مؤ من و حفظ عزت خویش 

عن ابیعبدالله علیه السلام قال : ان الله فوض الی المؤ من اموره كلها و لم یفوض الیه ان یذل نفسه . الم تر ان الله عزوجل ههنا یقول لله العزة و لرسوله و للمؤ منین ، و المؤ من ینبغی له ان یكون عزیزا و لا یكون ذلیلا. (398)

امام صادق (ع ) فرموده : خداوند تمام امور مؤ منین را به خودشان تفویض فرموده اما ذلیل ساختن خودشان را به آنان واگذار ننموده است ، ندیدی كلام خدا را كه در این مقام فرموده : عزت برای خدا و رسول خدا و مؤ منین است ، مؤ من ، شایسته عزت است و نباید خوار و ذلیل باشد.

به نظر مردان بزرگ و مربیان عالی قدر بشر، زندگی زمانی ارزش دارد كه با عز و شرافت طی شود، اگر زندگی آمیخته به خواری و ذلت گردد به نظر آن مربیان بزرگ ، مرگ از آن حیات بهتر و برتر است .

عن علی علیه السلام قال : المنیة و لا الدنیة . (399)

علی (ع ) فرموده : در آغوش مرگ قرار گرفتن و جان سپردن بهتر از زندگی كردن با خواری و ذلت است .

عن مولانا الحسین علیه السلام قال : موت فی عز خیر من حیاة فی ذل . (400)

حضرت حسین بن علی علیهما السلام فرموده : مرگ در عزت ، بهتر از حیات و زندگی در ذلت است .

فرومایگی و ذلت 

بعضی به گذران دنیای خویش آنقدر دلبسته و علاقه مندند كه اگر بدانند بناست سی سال زندگی كنند حاضرند برای رفاه و آسایش عمر خود، ده سال تن به ذلت و پستی بدهند و خواری را قبول نمایند، تملق بگویند، چاپلوسی كنند، بنده و برده مستكبرین ثروتمند شوند، طوق عبودیت صاحبان قدرت را به گردن افكنند، و خلاصه جامه خواری در بر نمایند، ولی برای آنكه شنوندگان محترم بدانند كه در اسلام زیر بار ذلت و خواری رفتن تا چه حد قبیح و شرم آور است به این روایت توجه فرمایند:

عن علی علیه السلام قال : ساعة ذل لا تفی بعز الدهر. (401)

علی (ع ) فرموده : یك ساعت زیر بار ذلت رفتن و به پستی تن دادن ، با رفاه و آسایش تمام عمر برابری نمی كند، یعنی اگر انسانی به چنین عملی دست بزند باید بداند كه در این معامله ضرر كرده و مغبون است .

فقر و امتحانهای خوب و بد 

فقر و تهیدستی از جمله اموری است كه می تواند منشاء ذلت و خواری انسانها گردد و آنان را به پستی و دنائت وادار نماید. فقر از جمله مواد امتحان و آزمایش خداوند است . با توجه به اینكه مردم از نظر ایمان و بی ایمانی ، از نظر قوت و ضعف نفس ، از نظر خلقیات پسندیده و ناپسند، از نظر عزت نفس و فرومایگی ، و همچنین از نظر دیگر جهات با یكدیگر متفاوت اند قطعا نتیجه آزمایش آنان نیز متفاوت خواهد بود. افراد با ایمان كه خویشتندار و متحمل اند به نسبت ایمان و صبرشان و همچنین به نسبت درجه فقرشان خوب امتحان می دهند، بعضی كه فاقد ایمان و ذخایر اخلاقی هستند فقر در آنان بیش و كم اثر بد می گذارد، به گناه آلوده می شوند، به پستی تن می دهند و از بوته امتحان الهی سرافكنده بیرون می آیند. اولیای گرامی اسلام ضمن روایات بسیاری درباره فقر، سخن گفته و خطرات ناشی از آن را برشمرده اند و در ضمن ، وظایف مؤ منین و پیروان راستین اسلام را در مراحل مختلف ذكر نموده اند و در اینجا با استفاده از بعضی آیات و روایات ، به اختصار، راجع به فقر و درجات مختلف آن و همچنین درباره وظایف افراد فقیر در مواقع و شرایط مختلف عرایضی كوتاه تقدیم شنوندگان محترم می شود.

فقر و درجات آن 

فقر درجات و مراتبی دارد و گاهی تهیدستی و فقر آنچنان افراد را در مضیقه و تنگنای می گذارد كه تحمل را از دست می دهند و از خداوند تمنای مرگ می كنند و پایان یافتن زندگی را برای خود فوز و سعادت می دانند. در روایات اسلامی مصیبت و رنج فقر با تعبیرهای مختلفی بیان شده و در اینجا فقط به ذكر یك روایت كه روشنگر اهمیت فقر است اكتفا می شود:

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : اوحی الله تعالی الی ابراهیم علیه السلام فقال یا ابراهیم ! خلقك و ابتلیتك بنار نمرود. فلو ابتلیتك بالفقر و رفعت عنك الصبر ما تصنع ؟ قال ابراهیم : یا رب ! الفقر الی اشد من نار نمرود. قال الله فبعزتی و جلالی ما خلقت فی السماء و الارض اشد من الفقر. (402)

رسول اكرم (ص ) فرمود كه خداوند به ابراهیم خلیل وحی فرستاد: من ترا آفریدم و به آتش نمرود مبتلایت ساختم .اگر ترا به فقر مبتلا نمایم و صبر را از تو بگیرم چه خواهی كرد؟ ابراهیم عرض كرد: بارالها! فقر برای من از آتش نمرود شدیدتر است خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم كه مخلوقی را در آسمان و زمین از فقر و تهیدستی شدیدتر نیافریده ام .

فقر بدون صبر 

نكته ای كه در این روایت شایان كمال دقت است ، فقر بدون صبر است . خداوند به ابراهیم فرمود: اگر به فقرت مبتلا كنم و صبر را از تو بگیرم چه خواهی كرد؟ ابراهیم عرض كرد: فقر از آتش نمرود سخت تر است .این عبارت به شنونده می فهماند كه فقر بدون صبر تا چه حد سنگین است و این همان است كه خداوند به عزت و جلال خود قسم یاد كرده كه فقر، شدیدتر نیافریده ام . صبر به معنای حس خویشتنداری و تملك نفس است و این خصلت حمیده در زمینه فقر و تهیدستی دارای مراتب و درجاتی است و عالی ترین مرتبه آن را خداوند در قرآن شریف برای فقرای اصحاب صفه ، كه عددشان حدود چهارصد نفر بوده ، بیان فرموده است .

قرآن و معرفی فقرای بردبار 

للفقراء الذین احصروا فی سبیل الله لا یستطیعون ضربا فی الارض ، یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف ، تعرفهم بسیماهم ، لا یساءلون الناس الحافا و ما تنفقوا من خیر فان الله به علیم .(403)

انفاق برای فقیرانی است كه در راه خدا و برای امر جهاد در محاصره و تنگنای قرار گرفته اند، از ترس هجوم دشمن همواره در حال آمادگی به سر می برند و جایگاه خود را ترك نمی گویند، افرادی كه از وضع آنان ناآگاه اند به علت عفتی كه دارند تصور می كنند اینان از گروه اغنیا و مالداران اند اما دیدن چهره ایشان به وضعشان واقف می شوی . از احدی درخواست كمك نمی نمایند و خداوند از انفاقهایی كه به آنان می نمایید آگاه است . صبر این گروه در فقر به اندازه ای بود كه نه تنها تهیدستی خود را به زبان نمی آورند بلكه در جامعه به گونه ای رفتار می نمودند كه افراد بی اطلاع ، آنان را غنی و متمكن می پنداشتند. اینان در فقر و ناچیزی واجد عالی ترین درجه صبر و بردباری كسانی هستند كه مردم بی اطلاع ، به آنان گمان ثروت نمی برند ولی آنقدر خویشتندار و صابرند كه همانند گروه اول از فقر خود سخنی نمی گویند و تنگدستی خویش را بیان نمی نمایند زیرا می دانند كه به زبان آوردن فقر، خود نوعی بی صبری است ، بعلاوه ، اظهار نمودن فقر مایه ذلت و تحقیر گوینده است .

عن النبی صلی الله علیه و آله : من ابدی الی الناس ضرة فقد فضح نفسه .(404)

رسول اكرم (ص ) فرمود: كسی كه مصیبت و رنج درونی خود را به مردم بگوید خویشتن را رسوا نموده است .

عن علی علیه السلام قال : من اظهر فقره اذل قدره (405)

علی (ع ) فرموده : كسی كه فقر خود را آشكار كند قدر و شخصیت خود را خوار نموده است .

خودداری از اظهار فقر 

گروه دیگری كه در فقر صابر و متحمل اند كسانی هستند كه با تمرین ، واجد صفت بسیار پسندیده قناعت شده اند و به این خلق عزت آفرین متخلق گردیده اند، با حداقل زندگی می سازند، از تنگدستی خود سخن نمی گویند، و از كسی تمنای كمك ندارند. این بلند همتان با زبان حال و زمزمه درونی می گویند:

به نان خشك قناعت كنیم و جامه دلق كه بار محنت خود به ز بار منت خلق . اولیای گرامی اسلام در سخنان خود قناعت راغنی خوانده اند، یعنی كسی كه واجد خصلت قناعت است از غنای روح و بی نیازی نفس برخوردار است و به مردم نیازی ندارد.

بی نیازی در پرتو قناعت 

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : القناعة كنز لا یفنی . (406)

رسول اكرم (ص ) فرموده است : قناعت گنجی است كه هرگز پایان نمی یابد.

عن ابیعبدالله علیه السلام قال : من قنع بما رزقة الله فهو من اغنی الناس . (407)

امام صادق (ع ) فرمود: كسی كه به رزق خدا قانع باشد او از غنی ترین مردم است .

من عمل صالحا من ذكر او انثی و هو مؤ من فلنحیینه حیاة طیبة . (408)

هر مرد و زنی كه با ایمان است عمل خوب و صالح انجام دهد ما او را به حیات منزه و پاك زنده خواهیم نمود.

سئل علیه السلام عن قوله تعالی : فلنحیینه حیاة طبیبة ، فقال : هی القناعة (409)

از علی (ع ) درباره حیات طیبه ای كه در این آیه آمده است ، سئوال شد. حضرت در پاسخ فرمود: آن حیات ، قناعت است .

گاهی برای یك انسان شریف و بزرگوار كه در فقر، صابر و قانع است وضعی به وجود می آید و آنچنان در مضیقه قرار می گیرد كه ناچار می شود به دگران بگوید و از آنان كمك بخواهد. در این قبیل موارد اولیای گرامی اسلام به پیروان خود اجازه می دهند كه به قدر ضرورت اقدام نمایند، ولی اكیدا سفارش كرده اند كه در انتخاب شخصی كه می خواهند راز خود را با وی در میان بگذارند دقت و مراقبت كامل مبذول دارند و سر خویشتن را به نااهل نگویند و بر مصیبت خود نیفزایند.

خودداری از اظهار فقر به نااهل

عن الرضا علیه السلام قال : وجهك ماء جامد یقطره السؤ ال فانظر عند من تقطره . (410)

حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام فرمود: صورتت آبی است منجمد، سؤ ال كردن آن را تقطیر می كند. دقت كن كه نزد چه انسانی تقطیرش می نمایی .

دست طمع كه پیش كسان می كنی دراز پل بسته ای كه بگذری از آبروی خویش در سخنرانی 47، قسمتی از روایات مربوط به فقر و لزوم خودداری فقرا از افشای آن و همچنین پاره ای از عوارض رنج آوری كه بر اثر افشای فقر، دامنگیر فقیر می شود و در روایات خاطر نشان گردیده ، مذكور افتاد. اگر شدت مضیقه و فشار زندگی ایجاب كند كه فقیری وضع پنهان خود را با دیگری در میان بگذارد، روایت حضرت رضا علیه السلام و بعضی روایات دیگر از این قبیل را از یاد نبرد و متوجه باشد كه راز خود را به فرد ناصالح نگوید و مصیبت تازه ای بر مصائب خود نیفزاید. اولیای گرامی اسلام ضمن بعضی روایات ، صفات كسانی را كه شایسته اند رازدار تهیدستان و گرفتاران باشند توضیح داده و دوستان خود را راهنمایی فرموده اند. در اینجا برای اجتناب از تطویل كلام فقط به ذكر یك حدیث از حضرت حسین بن علی علیهماالسلام اكتفا می شود:

بزرگواری و نصیحت حسین (ع ) 

و جاء رجل من الانصار یرید ان یساءله حاجة . فقال علیه السلام : یا اخا الانصار صن وجهك عن بذلة المساءلة و ارفع حاجتك فی رقعة فانی آت فیها ما سارك ان شاء الله . فكتب : یا ابا عبدالله ان لفلان علی خمسمائة دینار و قد الح لی فكلمه ینظرنی الی میسرة . فلما قراء الحسین علیه السلام الرقعة ، دخل الی منزله فاخرج صرة فیها الف دینار و قال علیه السلام له : خمسمائة فاقض بها ذمتك واما خمسمائة فاستعن بها علی دهرك . لا ترفع حاجتك الا الی احد ثلثة : الی ذی دین او مروة او حسب . (411)

مردی از انصار حضور حضرت حسین (ع ) شرفیاب شد. خواست حاجت خود را بگوید. امام به او فرمود: آبروی خود را حفظ كن ، برو و حاجتت را بنویس ، به خواست خداوند موجبات مسرتت را فراهم می آورم . نامه را نوشت و آورد. در آن نامه تذكر داده بود كه من به فلانی پانصد دینار مقروضم . او مصر است كه فورا بپردازم ، قادر نیستم ، شما به او سخنی بگویید تا به من مهلت دهد، تمكن مالی به دست آورم . حضرت نامه را خواند، سپس به اندرون منزل رفت ، كیسه ای را با خود آورد كه حاوی هزار دینار بود، تسلیم وی نمود و فرمود: پانصد دینار به دینت بده و از پانصد دینار دیگر برای گرداندن چرخ زندگیت كمك بگیر. آنگاه فرمود: اظهار حاجت منما مگر به یكی از این سه نفر كه می گویم : یا متدین و با ایمان ، یا دارای فتوت و مردانگی ، و یا دارای تربیت خوب خانوادگی .

واضح است كه این سه نفر اگر بتوانند با احترام و بدون منت ، نیاز او را برطرف می كنند و اگر نتوانند ایمان به خدا، فتوت و جوانمردی ، و تربیت خوب خانوادگی نمی گذارد آبروی او را ببرند و موجبات ذلت و تحقیرش را فراهم آورند.

روش تهیدستان با ایمان 

از آنچه مذكور افتاد روشن شد كه تهیدستان باایمان و شریف النفس در فقر صابر و بردبارند، با قناعت زندگی می كنند، راز خود را به دیگری نمی گویند و به عز و آبروی خویش آسیب نمی رسانند و اگر در موقعی كه ضرورت ایجاب كند كه شایسته و لایق باشد. پیروان مكتب اهل بیت علیهم السلام با عز و شرافت ایمانی كه در باطن دارند هرگز برای حل مشكل فقر و گشایش زندگی در مقابل غیر خدا خضوع و تذلل نمی كنند و خویشتن را نزد این و آن خوار نمی نمایند و این مطلب رفیع ، مدلول جمله اول دعای امام سجاد (ع )، موضوع بحث و سخنرانی امروز است :

و لا بالخضوع لسؤ ال غیرك اذا افتقرت ؛ بارالها! وقتی فقیر می شوم ، با تذلل و خضوع برای درخواست از غیر خودت مورد آزمایشم قرار مده .

در جمله دعا كه موضوع قسمت آخر سخنرانی امروز است ، به حضور خداوند عرض می كند:

و لا بالتضرع الی من دونك اذا رهبت ؛بارالها! موقعی كه گفتار ترس می گردم با تضرع و زاری در مقابل غیر خودت امتحانم منما.

ترس و واكنش طبیعی انسان 

راغب می گوید: الرهبة و الرهب مخافة مع تحرز و اضطراب ؛ رهب عبارت از ترسی است كه آمیخته به احساس خطر و اضطراب باشد. موقعی كه آدمی گرفتار حالت وحشت و نگرانی می شود و احساس خطر می نماید، هر چه قدرت دارد به كار می برد تا خود را از آن وضع اضطراب آمیز برهاند. اگر از تلاش و كوشش خود نتیجه ای نگرفت ، دچار یاءس گردید و خویشتن را عاجز و ناتوان احساس نمود، دیر یا زود بر او حالت گریه دست می دهد و ناخواسته اشكش می ریزد. این حالتی است طبیعی كه از سنین كودكی تا پایان عمر ادامه دارد. طفل چهار ساله ای را به نظر آورید كه چوب كوتاهی به دست دارد و در حیاط منزل مشغول بازی است و مادرش در آشپزخانه سرگرم تهیه غذاست . اگر در آن موقع گربه ای در داخل حیاط منزل شود و به طرف طفل بیاید، اول بچه با چوبی كه در دست دارد به طرف گربه می رود و او را می زند. اگر گربه را فراری ساخت از پیروزی خویش مسرور می گردد و حیوان را تا آنجا كه می تواند دنبال می كند. اما اگر با چوب گربه را زد و حیوان به طرف طفل حمله كرد و با چنگال دستش را خراش داد، طفل دچار ترس آمیخته به عجز و ناتوانی می شود، اشكش می ریزد، بی اختیار فریاد می زند، و در واقع می خواهد با فریاد خود به مادر اعلام خطر كند و او را به یاری خویش طلب نماید. اگر راننده جوان و توانایی برای انجام مهمی كه در نظر دارد اول شب با خستگی شدید، راه سفر در پیش گیرد و در حالتی بین خواب و بیداری رانندگی نماید و پس از طی مسافتی به خود آید و متوجه شود كه مدتی است از جاده خارج شده و پهنه وسیع كویر را پیموده است ، اكنون شب تقریبا به نیمه رسیده و یك سوم بنزین بیشتر باقی نمانده و نمی داند اكنون كجاست . نه از دور چراغ ماشینی را مشاهده می كند و نه از نزدیك چراغ روستایی را می بیند. تصمیم می گیرد كه مقداری به راه ادامه دهد، شاید به دهستانی برسد و بداند به كجا آمده است . اما با پیمودن راه به كوچكترین علامت نجاتی برخورد نمی كند، ماءیوس می شود، خود را می بازد، بر اثر احساس عجز و ناتوانی همانند كودك چهار ساله اشك می ریزد و گریه می كند.

نتیجه آنكه انسان به طور طبیعی در زمینه رهب یعنی در زمینه ترس آمیخته به خطر و اضطراب ، حالت تضرع و زاری به خود می گیرد و بی اختیار اشك می بارد، و این وضع در گذشته و آینده انسانها همواره بوده و خواهد بود.

ترس از حوادث طبیعی 

عوامل متعددی می تواند موجب خوف آمیخته به خطر و اضطراب شود، بعضی از آن عوامل ، طبیعی و مستند به قوانین نظام آفرینش است مانند زلزله ، آتش فشان ، سیل ، وزش بادهای وحشتزا، و نظایر اینها. در این قبیل مواقع همه افراد موظف اند تا جایی كه می توانند از وسایل و اسباب عادی استفاده كنند و خویشتن را از خطر برهانند .در مواردی كه اسباب عادی راه ندارد افراد با ایمان متوجه خدا می شوند، درخواست رفع خطر می كنند، و به نسبت تسلیم و رضای آرامش می بخشند. در مواردی كه اسباب عادی راه ندارد افراد با ایمان متوجه خدا می شوند، درخواست رفع خطر می كنند، و به نسبت تسلیم و رضای ایمانی كه در باطن دارند به ضمیر مضطرب خویش سكون و آرامش می بخشند.

ترس از ستمكاران مستبد 

در مواردی كه عامل رهب و احساس خطر، تهدید قدرتمندان ظالم و زورگو باشد آنانكه می توانند با تصمیم ظالمانه خود بی گناهی را به قتل برسانند یا زندانی كنند یا آنكه در معرض هتك و تحقیرشان قرار دهند و در جامعه منفورشان نمایند یا به دست ماءمورین و كسان خویش اذیت و آزارشان دهند و خلاصه از افراد بی گناه سلب امنیت نمایند، در این قبیل موارد بعضی برای نجات خود از خوف درونی به افراد نافذ متوسل می شوند، در مقابل آنان التماس و زاری می كنند، تا وساطت نمایند و صاحبان قدرت را از تصمیم ظالمانه خویش منصرف كنند و خطر را از خود بگردانند. در مكتب اسلام ، تضرع و زاری مقابل كسان و جزع و التماس نزد این و آن منافی با عز ایمانی و شرافت نفس انسانی است ، باید جزع و زاری به صورت دعا در پیشگاه خداوند توانا باشد. اگر اراده فرمود و مشكل حل شد، زاری كننده بدون منت به هدف رسیده است و اگر حل نشد، عز و شرف خود را از دست نداده است .

جمله دوم دعای امام سجاد (ع ) موضوع قسمت آخر سخنرانی امروز، ناظر به این مطلب است امام (ع ) در پیشگاه خداوند عرض می كند: و لا بالتضرع الی من دونك اذا رهبت ؛ بارالها! موقعی كه گرفتار ترس می گردم با تضرع و زاری در مقابل غیر خودت آزمایشم منما.

سفر پیامبر (ص ) به طائف 

برای حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام مكرر موارد ناامنی و نگران كننده ای پیش آمده و آنان به منظور رفع خطر و حل مشكل ، دست دعا به پیشگاه الهی برداشته و از ذات اقدسش استمداد نموده اند و خداوند خطر را برطرف ساخته است ، و در اینجا به ذكر یك مورد اكتفا می شود. موقعی كه ابوطالب از دنیا رفت ، قریش در ایذا و اذیت خود نسبت به رسول اكرم (ص ) افزودند و به كارهایی دست زدند كه در حیات ابوطالب مرتكب نمی شدند. حضرت تصمیم گرفت چندی مكه را ترك گوید، خود بتنهایی به طائف برود تا از محیط خطر دور باشد و در ضمن ترویج اسلام را در آن منطقه آغاز نماید.

آزار جهال و دعای پیامبر (ص ) 

در آن موقع سه برادر از ثقیف ، شخصیت بزرگ طائف بودند. حضرت وقتی وارد طائف شد به ملاقاتشان رفت و دعوت خود را با آنان در میان گذارد. هر یك از آن سه نفر پاسخ نامناسب و خامی به دعوت آن حضرت دادند و رسالتش را با بی اعتنایی تلقی نمودند. رسول اكرم (ص ) از جا برخاست در حالی كه از ثقیف ماءیوس شده بود از آنان خواست كه این جلسه را مكتوم نگاه دارند و به كسی نگویند.

فلم یفعلوا و اغروا به سفهاءهم و عبیدهم یسبونه و یصیحون به حتی اجتمع علیه الناس و الجاوه الی حائط لاسوة بن ربیعة و شیبة بن ربیعة و هما فیه و رجع عنهم من سفاء ثقیف من كان یتبعه و عمد الی ظل حبلة من عنب . فجلس فیه و ابنا ربیع ینظران الیه و یریان مالقی من سفاء اهل الطائف

.

آن سه نفر تنها خواسته آن حضرت را اجابت ننمودند و جلسه را پنهان نداشتند بلكه جهال و بردگان قوم خود را تحریك نمودند تا آن حضرت را آزار نمایند. گردش جمع شدند، دشنام گفتند، فریاد كشیدند، مردم در اطراف آن حضرت اجتماع كردند، پیمبر اسلام را ملجاء نمودند كه از رهگذر خارج شود و به محوطه باغ انگوری كه متعلق به اسوة بن ربیعه و شیبة بن ربیعه بود پناهنده شود و دو نفر صاحبان باغ ، خود در باغ بودند. حضرت كه وارد آن باغ شد نادانهای ثقیف و همراهانشان پراكنده شدند. رسول اكرم (ص ) رفت در سایه درخت انگوری نشست و دو مالك باغ آن حضرت را مشاهده می كردند و دیدند نادانهای طائف با او چه كردند. وقتی در جایگاه خود قرار گرفت برای اینكه اضطراب درونی خویش را فرو نشاند و با خارج شدن از باغ انگور دوباره گرفتار جهال و بردگان نشود لب به دعا گشود و در پیشگاه خداوند عرض كرد:

اللهم الیك اشكو ضعف قوتی و قلة حیلتی و هوانی علی الناس یا ارحم الراحمین . انت رب المستضعفین و انت ربی ، الی من تكلنی ، الی بعید یتجهمنی ام الی عدو ملكته امری . ان لم یكن بك علی غضب فلا ابالی و لكن عافیتك هی اوسع لی اعوذ بنور وجهك الذی اشرقت له الظلمات و صلح علیه امر الدنیا و الاخرة من ان تنزل بی غضبك او یحل علی سخطك لك العتبی حتی ترضی و لا حول و لا قوة الا بك . (412)

پناه بردن پیامبر (ص ) به خدا 

بارالها! نیروی كم توانم و قلت چاره جوییم و تحقیری كه مردم نسبت به من معمول می دارند به تو می گویم ، ای مهربانترین مهربانها، تو مالك مستضعفین و مالك منی ، مرا به كه حواله می دهی ، به آن كس كه از حقیقت دور است و با دیدن من روی درهم می كشد یا كارم را به دشمنم محول می فرمایی ؟ بارالها! اگر تو به من خشمگین نیستی باك از بی مهری مردم ندارم . دفاع تو برای من بسیار وسیعتر و گسترده تر است . پناه می برم به نور رویت كه تیرگی ها از آن برطرف می شود و امر دنیا و آخرت از آن به صلاح می گراید، پناه می برم به نور رویت از اینكه غضبت بر من نازل شود یا سخطت مرا فرا گیرد. شایستگی موآخذه برای توست تا راضی شوی ، هیچ حركت و قدرتی نیست مگر به حمایت و دلالت ذات اقدس تو.

رسول اكرم (ص ) برای دفع ترس و ناامنی محیط طائف از احدی یاری نخواست ، فقط از پیشگاه الهی نصرت طلبید. خداوند دعای او را مستجاب فرموده : خوف را از ضمیرش برطرف ساخت و به وی آرامش و اطمینان قلب عطا فرمود و بدون احساس خطر و اضطراب از طائف خارج شد، و این همان است كه امام سجاد علیه السلام در جمله دوم كلام خود از ذات اقدس الهی درخواست نموده است .

و لا بالتضرع الی من دونك اذا رهبت ؛بارالها! موقعی كه گرفتار ترس آمیخته به خطر و اضطراب می شوم ، با تضرع و زاری در مقابل غیر خودت امتحانم منما.